رد الشمس

از دانشنامه‌ی اسلامی

«رَدّ الشّمس» به معنای بازگرداندن خورشید، مطابق روایات و منابع تاریخی در صدر اسلام دو مرتبه رخ داده است؛ بار اول به دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و بار دوم توسط حضرت علی علیه السلام در زمان خلافت ایشان. بنابراین ردّ الشمس هم از معجزات پیامبر اسلام است و هم از کرامات امام علی علیه السلام. این واقعه علاوه بر کتب شیعه، در منابع متعددی از اهل سنت نیز آمده است.

ردالشمس در زمان پیامبر اکرم

هاشم رسولی محلاتی در کتاب زندگانی محمد صلی الله علیه وآله این داستان را یکی از حوادث سال هفتم هجری دانسته و شرح آن را مطابق با نقل کتاب «احقاق الحق» از «مشکل الآثار» علامه طحاوی که او به سند خود از اسماء بنت عمیس روایت کرده است چنین می آورد:

«روزی هنگام عصر رسول خدا (ص) سرش را در دامان علی (ع) نهاد و حالت وحی بر آن حضرت عارض شد و طول کشید تا غروب شد و علی نماز عصر نخوانده بود اما به احترام پیغمبر نتوانست از جا برخیزد و چون پیغمبر برخاست به علی (ع) فرمود: آیا نماز عصر خوانده ای؟ عرض کرد: نه. پیغمبر دعا کرده گفت: «اللهم ان علیا کان فی طاعتک و طاعة رسولک فاردُد علیه الشمس» [پروردگارا علی (بنده تو) در راه اطاعت تو و فرمانبرداری رسول تو بوده پس خورشید را برای او بازگردان.] اسماء گوید: در این وقت خورشید را دیدم که بازگشت و دیوارها را دوباره آفتاب گرفت تا علی (ع) وضو گرفت و نمازش را خواند، آن گاه غروب کرد.»

کتاب «احقاق الحق» علاوه بر این نقل، داستان «رد الشمس» را از بیست نفر از بزرگان اهل سنت با اختلاف مختصرى از ابو رافع، ام سلمه، جابر انصاری، ابوسعید خدرى و ابوهریره نقل نموده است.

در روایتی دیگر آمده: پیامبر (صلی الله علیه وآله) نماز ظهر را در منطقه صهباء واقع در خیبر بجا آورد. آنگاه علی (علیه السلام) را در پی کاری فرستاد، چون بازگشت، پیامبر نماز عصر را نیز خوانده بود، پس پیامبر سر خود را بر دامن او گذاشته و خواب رفت، و علی (علیه السلام) در مدّتی که پیامبر خواب بود، اصلاً حرکت نمی کرد که مبادا حضرت بیدار شود، و آنگاه که پیامبر بیدار شد خورشید غروب کرده بود. به همین جهت دعا کرده و فرمود: «اللّهم انّ عبدک علیّاً احتبس نفسه علی نبیّه فرُدَّ علیه شرقها»؛ (خدایا بنده ات علی، خود را برای پیامبرت وقف کرده، پس تو نیز روشنایی خورشید را برای او باز گردان). اسماء می گوید: در این لحظه آفتاب برگشته تا بر سر کوه برآمد و علی (علیه السلام) وضوء گرفت و نماز عصر را خواند.

حافظ ابوجعفر احمد بن صالح مصری، (متوفّای ۲۴۸ ق)؛ از مشایخ بخاری در صحیح، پس از نقل حدیث فوق می گوید: بر اهل علم واجب است که حدیث اسماء را که از پیامبر برای ما روایت شده، حفظ کنند؛ زیرا از بزرگترین نشانه های نبوت است.

ردالشمس در زمان امیرالمؤمنین

این واقعه پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله، هنگامى واقع شد که حضرت على علیه السلام در بابل حضور داشت و بعد از جنگ نهروان مى خواست از رود فرات عبور کند. در این هنگام، وقت نماز عصر فرا رسید و آن حضرت بلافاصله به همراه گروهى از اصحاب خود نماز عصر را به جماعت خواند، ولى از آنجا که بسیارى از یاران حضرت مشغول عبور دادن مرکب ها و توشه خود از فرات بودند، نماز عصرشان قضا شد و از خواندن نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند. اصحاب در این خصوص با آن حضرت گفتگو کردند. حضرت على علیه السلام که اصحاب خود را آن گونه نگران دید، از خداوند متعال درخواست کرد تا خورشید را به محل پیشین خود برگرداند تا همه اصحاب بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند. خداوند متعال دعاى او را اجابت کرد و خورشید را در افق وقت عصر ظاهر گردانید، آن هنگام که مردم از سلام نماز فارغ شدند، خورشید غروب کرد.

این داستان به گونه ای دیگر نیز در منابع آمده: شخصی به نام جُوَیْرِیَةَ بن مُسْهِر می‌گوید: به همراه امیرالمؤمنین(ع) از جنگ با خوارج باز می‌گشتیم تا این که به زمین بابِل رسیدیم. ایشان از اسب پیاده شد، دیگران نیز پیاده شدند. سپس فرمود: این زمینِ ملعونی است که سه بار در طول زمان بر آن بلا نازل شده است ... این‌جا اولین سرزمینی است که در آن بت پرستیده شد. همانا برای هیچ پیامبری و بر هیچ جانشین پیامبری جایز نیست که در این مکان نماز بخواند. پس هرکس می‌خواهد در این مکان نماز بخواند. پس مردم به اطراف رفته و نماز گذاردند و امام سوار بر اسب شده و رفت ... من به دنبال ایشان رفتم و قسم خوردم نمازم را با ایشان بخوانم، ... آفتاب غروب کرد... پس امام به سمتی رفت و وضو گرفت و جملاتی را به زبان آورد... به خدا قسم خورشید را دیدم که از بین دو کوه طلوع کرد ... پس نماز عصر را اقامه کرد و من نیز به ایشان اقتدا نمودم. وقتی نماز ما تمام شد دوباره شب شد ...».

امکان وقوع ردالشمس

قضیه ردّالشمس ممکن است براى برخى قابل هضم نباشد و بگویند چگونه ممکن است این کره عظیم آسمانى از مسیر گردش خود برگردد و...; اما باید توجه داشته باشیم که این مسأله به صورت کرامت و اعجاز انجام گرفته است و روایات فراوانى در کتب اسلامى درباره وقوع چنین اعجازى نقل شده است که در حد شهرت مى باشد.

احتجاج امیرمؤمنان به ماجرای ردّالشمس در جمع شورای شش نفره در برابر مردم که فرمود: «اُنشدکم الله أفیکم أحدٌ ردّت علیه الشمس بعد غروبها حتّی صلّی العصر غیری؟ قالوا: لا». (شما را به خداسوگند! آیا در میان شما غیر از من کسی یافت می شود که خورشید پس از غروب به خاطر او باز گردانده شده باشد تا او نمازعصرش را بخواند؟ همگی گفتند: نه)؛ خود نشان دهنده کمال شهرت این حادثه غیر مترقّبه در میان یاران باسابقه پیامبر است.

برخی از بزرگان اهل سنت نیز، اقدام به نگارش کتبی جدا گانه در این باب نموده و کلیه سندها و طریق های این حدیث را در آن گرد آورده اند؛ از جمله: حاکم حسکانی حنفی، (متوفّای ۴۹۰ ق)؛ رساله ای به نام «مسأله فی تصحیح ردّ الشمس و ترغیم النواصب الشُمْس» درباره حدیث نگاشته و جلال الدین سیوطی، (متوفّای ۹۱۱ ق) نیز رساله ای به نام «کشف اللبس عن حدیث ردّ الشمس» نوشته است.

کرامات و معجزات دیگرى نیز از حضرت على علیه السلام نقل شده است; مانند زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران، خبر دادن از غیب، سخن گفتن با حیوانات، و... که در این مقام مجال بیان آنها نیست.

پانویس

  1. احقاق الحق، سید نور الله مرعشی با تعلیقات سید شهاب الدین مرعشی، ج۵، ص۵۲۱ تا ۵۴۰
  2. ارشاد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۳۴۵ ـ ۳۴۷، (نشر دارالمفید); مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانى، ج ۱، ص ۱۹۴ ـ ۲۰۵، ح ۱۱۵، (نشر مؤسسة المعارف الاسلامیة).
  3. من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۰۳ و ۲۰۴.
  4. ر.ک: الغدیر، علامه امینى، ج ۳، ص ۱۴۱ ـ ۱۲۶، ش ۱۱، (دارالکتب العربى، بیروت).
  5. مناقب خوارزمی، ص ۲۱۷؛ فرائد السمطین، حموینی، ج ۱، ص ۳۱۹، ح ۲۵۱؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص ۷۵؛ و شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۶۱.
  6. واژه «شُمسْ» جمع شَموس است و آن سر سختی در دشمنی، و شدّت مخالفت با کسی که به دشمنی بر خواسته است، می باشد.
  7. ر.ک: عیون المجزات، حسین بن عبدالوهاب، ص ۴ ـ ۶; مدینة المعاجز، سیدهاشم بحرانى، ج ۱، ص ۴۵ ـ ۵۴۹; بحارالانوار، علامه مجلسى، ج ۴۱، ص ۱۶۶ ـ ۱۹۱، (ابواب معجزات باب ۱۰۹).

منابع